Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍

ساخت وبلاگ
صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:38

صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:07

صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1403 ساعت: 18:25

صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 67 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1402 ساعت: 14:47

صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 25 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 3:02

صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 12:56

صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 15:09

صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 14:18

صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1402 ساعت: 15:07

صدای پاشیدن خون و صدای جیغ زنی با هم در امیخت ... دیوار خانه هر لحظه قرمز تر میشد و صدای جیغ هرلحظه بلند تر ... تا اینکه به طور ناگهانی قطع شد ! روز بعد مرد و زن را دفن کردند و بر سر مزارش ضجه و شیون های بسیار زدند تا اینکه شب شد . دیگر همه رفته بودند .  سنگ قبر شکافت .... لحظه ای بعد هردو دست در دست هم بر تاریکی قبرستان راه افتادند ، چون آنها نمرده بودند ! پس چرا زنده ماندند ؟ چرا برایشان مراسم گرفتند ، در حالیکه انها کشته نشده بودند ؟ یعنی آنها را زنده به گور کردند ؟  ادامه این داستان را بخوانید ! ______________________________________________________________ _ آآآآ ، کیوکو چیرو نگاه میکنی ؟ نِکو : بگو کیوکو_سان !  نکو دستاشو دور بازوهام حلقه کرد و نزاشت تکون بخورم . اینم از شوخیای همیشگیش بود .  _ اااا ، نِکو ولم کـ .... ! _ بگو نِکو-سان ! _ اممممم ... بزار برم ، میخوام ببینم کیوکو چیکار میکنـ .... ! نِکو : عا عا چی گفتم ؟! یکم فکر کردم . اگه فقط یک جمله میگفتم نِکو ولم میکرد . اما اگه اینو میگفتم تا اخر عمرش از این جمله سوءاستفاده میکرد . اما الان اونقدر کنجکاو کار کیوکو بودم که حاضر بودم هرکاری بکنم . پس با تموم وجودم نعره زدم : _ نِکو-سان ، هاناسه * ! > نِکو از روی شیطنتهای همیشگیش ، اول بازو هاشو از دستم سریع دراورد و ماهرانه از همون موقعیت استفاده کرد و دستاشو زد به پشتم که بیوفتم ! نِکو : حالا شد ! خیلی به حرفش توجه نکردم . از این حرفا زیاد میزد .  با تمام سرعتم خودمو پرت کردم جایی که کیوکو نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد .  کیوکو : کارم خیلی مهم نبود که انقدر با نِکو درگیر شدی ، نائگی ! توی لپتاپش عکسای دلخراشی بود از کشته شدن آدم ها Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍...ادامه مطلب
ما را در سایت Good world of we good a just liar name ! قسمت سوم 🌍 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byuchan4 بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 4:43